تولستوی: یک تکه از گوشت خود را در داستان جا بگذار!
تولستوی میگوید:
"نویسنده باید تنها زمانی شروع به نوشتن کند که آمادگی این را داشته باشد که با هر بار که قلمش را درون مرکبدان فرو میبرد یک تکه از گوشت تن خود را در آن جا بگذارد."
و من آن روز که داشتم واژگون شدن قایق را شرح میدادم، گویی تمام وجودم خودِ قصه شد، تمام سلولهای تنم شد تکتک آنها که غرق شدند. من آن روز تکههایی از جانم را در واژهها میگذاشتم و تقدیم مارجان میکردم؛ لقمهلقمه؛ تکهتکه؛ انگار وحی آمده که خواننده باید جزء به جزء، همهی حوادث را دقیق و با تمام وجود حس کند که مثلا چه شد هنگام واژگونی قایق و چه بلایی سر سرنشینان آمد.
و البته چه بلا بر سر دلِ من آمد.
اگر بخواهم تمام مصیبتهای مارجان را اینگونه شرح دهم که انتهای قصه از من فقط یک قصهگوی چهل تکهی خواهد ماند.