چهارشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۰ ق.ظ
قصهی بومی
مارجان میخواهد یک قصهی بومی شود. یک قصهی بومی با شخصیتهای بومی، فرهنگ و آداب و رسوم بومی. با چاشنی تعدادی واژه و عبارت بومی.
مارجان نوشته میشود تا فرهنگ بومیاش را تاریخی کند.
مارجان میخواهد یک قصهی بومی شود. یک قصهی بومی با شخصیتهای بومی، فرهنگ و آداب و رسوم بومی. با چاشنی تعدادی واژه و عبارت بومی.
مارجان نوشته میشود تا فرهنگ بومیاش را تاریخی کند.
گاهی فکر میکنم دارم در جانِ مارجان رسوب میکنم و تهنشین میشوم. یعنی آنقدر در او ذوب شدهام که انگار در کل خمیرمایهی مارجان حل شدهام. من در حال خانه تکانی هستم، انگار مارجانِ من دارد خانه تکانی میکند. البته مارجان به زبان و گویش محلی خود به خانه تکانی میگوید: جابهجایی! یعنی او در حال جابهجا کردن است. همان خانه تکانی خودمان!
زنان گیلک معمولا سالی دو بار به امر مهم "جابهجا" میپردازند. کل خانه را تمیز میکنند. خاک فرشها را میگیرند، ملحفهها را میشویند، با جاروهای بلند به جان دیوارهای آشپزخانه و اتاقها میافتند و خانههای عنکبوت را از دیوارها میزدایند.