مصائب نویسندگی: نویسنده در سفر است!
یکی از مصائب نویسندگی این است که خالق اثر نباید پشتش باد بخورد!
که اگر باد بخورد، وای به حال نویسنده. نویسندهی بدبخت تا بخواهد با روند داستان و کشمکشهای شخصیتهای آن کنار بیاید، کلی زمان میبرد. حتی ممکن است کمی تغییرات و اصلاحات نیز رخ دهد. مثلا تصور کنید نویسنده چند روزی در سفر است؛ مسلما قصه و شخصیتهایش از ذهن خالق اثر خارج نمیشود؛ اما در طول سفر، نویسنده تجاربِ زندگی کسب میکند. و از آنجا که خالق اثر از خود زندگی مینویسد، پس تغییر در جزییات داستان خیلی بعید نیست.
این مقدمه را گفتم تا بگویم پشتِ منِ خالقِ مارجان باد خورده. حسابی هم باد خورده. هشت روز رفتم این ور و آن ور و گردش و مَردِش! البته تمام مدت مارجان در ذهن و جانم نفس میکشید؛ اما نفس کشیدنِ شخصیت داستانی در ذهن و دل و جان کجا و دوباره نوشتن حالات روحی و رویدادهای قصه کجا!!!
پ.ن: این مطلب شاید در آینده در نقد تکوینی مارجان به کار آید.