اکنون که رسیدم به قسمت خاطرات سفیدرود،
مدام در حال مرور خاطرات جوانی و نوجوانی همسرم هستم. گاهی برایم از آن روزها میگوید.
خواهرانش هم خاطرات زیادی دارند از این رودخانه در دوران مدرسه. حتی خود من که
بومیِ بندر کیاشهر نیستم نیز خاطراتی از این رودخانه معروف دارم. بیست سال پیش، آن
روزها که هنوز پل کیاشهر را نزده بودند و برای رفتن از این سوی محل به سمت میان
محله باید با قایق از رودخانه رد میشدیم. در واقع رودخانه سفیدرود منطقهی بندر کیاشهر را
به دو قسمت تقسیم کرده: بالا محله و میان محله. و البته ادامه میان محله هم مرکز
کیاشهر است. خیلیها بندر کیاشهر را به بندر فرحناز میشناسند. سالی چند بار مجبور
بودیم خانوادگی از رودخانه رد شویم:
- تاسوعا
عاشورا که میرفتیم منزل پدرشوهرم و از آنجا همه با هم میرفتیم منزل خواهر شوهر
بزرگ.
- ایام
نوروز برای عیددیدنی خاله خانمی و خواهر شوهر.
- گاهی
هم برای مراسم ختم یا مراسم درگذشت اقوام.
مهمانان و کسانی که ماشین داشتند مجبور
بودند این مسیر کوتاه را دور بزنند و از لشت نشاء به کیاشهر بروند. مثلا ایام
نوروز برای مهمانان نوروزی خیلی سخت میشد. نصف فامیل بالا محله سکنی داشتند و
تعدادی هم میان محله یا خود کیاشهر. گاهی مهمانان برای ظهر این ورِ رودخانه دعوت
داشتند و شب آن ورِ رودخانه! مجبور بودند کلی بنزین بسوزانند و مسیر پنج دقیقهای
را نیم ساعته طی کنند تا صله ارحام به جا بیاورند.