بعثت در خواننده
جایی
خوانده بودم که نوشتن باید باعث برانگیختگی و بعثت در خواننده شود. یعنی اگر نمیتوانی
باعث بعثت خواننده شوی، از نوشتن انصراف بده.
جایی
خوانده بودم که نوشتن باید باعث برانگیختگی و بعثت در خواننده شود. یعنی اگر نمیتوانی
باعث بعثت خواننده شوی، از نوشتن انصراف بده.
یکی از نظریههای هنری جیمز، نظریه روشنگری نام گرفته است. جیمز میگفت اگر شخصیت داستانیتان در مرکز دایرهای قرار گرفته است و با شخصیتهای داستانی دیگر که او را احاطه کردهاند، تعامل میکند، در این صورت، هر بار که یکی از شخصیتهای داستانی با شخصیت اصلی در تعامل است، شخصیتهای دیگر میتوانند جنبههای مختلف شخصیت اصلی را آشکار کنند. تمثیلی که هنری جیمز به کار میبرد، قدم زدن به داخل یک اتاق تاریک و روشن کردن لامپهایی است که در هر گوشه قرار گرفته است و نور آنها به کف اتاق میتابد. هر لامپ، یک بخش از اتاق را روشن میکند. به همین ترتیب، جنبههای مختلف شخصیت داستانی اصلی شما با آنچه افراد دیگر درباره او میگویند، روشن میشود.
حالا باید دید در مارجان شخصیتهای فرعی خدیجه، قربانعلی و حتی فرزندانش در مکالمات و تعاملاتشان چگونه جنبههای مختلف شخصیت مارجان را آشکار میکنند.