MaaRJaaN

Maarjaan is a Woman like all Women in the World

MaaRJaaN

Maarjaan is a Woman like all Women in the World

MaaRJaaN

15 بهمن 1393 زنی به نام مارجان با مختصات زنان جهان، همان زنانه ها، در ذهن زنی با همان مختصات متولد شد

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۳ ب.ظ

همزاد مارجان

 

   تقریبا یک ماهی از شروع مارجان گذشته بود که به روال عادت سالهای اخیرم رفتم دنبال معنای لغوی "مارجان" در دنیای اینترنت. یعنی اگر لغت "مارجان" را در اینترنت جستجو کنیم صفحات زیادی باز خواهد شد؛ به چند دلیل:

  * اول اینکه این لغت در زبان گیلکی مخفف مادرجان است.

  * از طرفی خود لغت به عنوان یک اسم کاربرد دارد.

  * چندین صفحه هم به آهنگ معروفی به نام "مارجان" اختصاص دارد.

  * و نهایتا اینکه اینترنت و موتور جستجوکننده شعور ندارد و نمی‌تواند بین "مارجان" و "مار جان" تمایز قائل شود. برای همین صفحات زیادی به "مار" و انواع مار اختصاص گرفته، از نوع جعفری گرفته تا افعی و کبری!

  * این وسط‌ها به رمانی از جان اشتاین بک هم برخوردم، به نام مار! مثلا نوشته بود مروری بر مار جان اشتاین بک!

چند صفحه‌ای هم به این نام باز می‌شدند: مار جان خواننده پاپ را گرفت!


  * در همین جستجوها برخوردم به کتابی به نام مارجان از هادی سیف. در واقع مارجان ایشان روایت مستندی است که موسسه فرهنگی جهانگیری چاپ کرده است.

در سایت نهاد کتابخانه‌های عمومی سرچ کردم، اتفاقا یکی از کتابخانه‌های رشت این کتاب را دارد. خیلی دوست داشتم ببینم موضوع کتاب چیست. اما می‌ترسم در روند قصه خودم تاثیر بگذارد. ان‌شاءالله بعد از چاپ قصه‌ی مارجان خودم، این کتاب مستند را هم می‌خوانم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۳
طاهره مشایخ
شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۱۳ ب.ظ

توصیف‌های بکر در داستان


   خانم سارا عرفانی، نویسنده پنجشنبه فیروزه‌ای، برایم نوشت:


   «یه فوت داستان نویسی بگم بهتون، برای ویرایش لحاظ کنید. شایدم بدونید. در توصیف‌ها دنبال خلق تعابیر جدید باشید گاهی وقتها. توصیف‌های بکر.»


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۳
طاهره مشایخ
چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۳ ق.ظ

شروع دوباره مارجان


     با انرژی شروع کردم به نوشتن ادامه مارجان. الهی شکر دارد خوب پیش می‌رود. این روزها آرامش نسبی دارم و بهتر می‌توانم بنویسم. مارجان تقریبا تپل شده است: نزدیک سی هزار کلمه شده است. البته خیلی نیاز به ویرایش و بازخوانی دارد. تقریبا فعلا به پنج فصل تقسیمش کرده‌ام(حتما تعداد فصل‌ها بیشتر خواهد شد). هر فصل را که می‌خواهم بنویسم دوباره از ابتدا می‌خوانمش و در حین خوانش، بعضی قسمت‌ها را ویرایش می‌کنم، کم و زیاد می‌کنم.


    صبح بیش از دوساعت می‌نشینم به تایپ مارجان. بعد در اوج نوشتن، وقتی به شور آمدم، وقتی در داستان غرق شدم، گردن دردم شروع می‌شود و دیگر تاب نشستن ندارم. بالاجبار می‌روم سراغ مطالعه مجموعه کتاب‌های تجربه و هنر زندگی از نشر گمان. بعد هم می‌روم سراغ زندگی: آشپزی، خرید، مادری، همسری، خودِ خودِ زندگی.


    دوباره بعدازظهر می‌نشینم به تایپ مارجان. این روزها تمام ذهنم را گرفته این موجود دوست داشتنی. انگار واقعا وجود دارد و در کنارم دارد زندگی می‌کند. گاهی می‌ترسم: نکند من دارم خودم را می‌نویسم؟! 

اما من کجا و مارجان کجا! هر چند زن‌ها همه شبیه هم هستند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۳
طاهره مشایخ
دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ق.ظ

پرونده نقد تکوینی مارجان


   این وبلاگ تقریبا می‌تواند پرونده‌ای برای نقد تکوینی مارجان فراهم کند. چرا که من، نگارنده مارجان، بخشی از مراحل نگارش و تکوین مارجان را اینجا ثبت می‌کنم.


تشکیل پرونده تکوین اثر

   برای تشکیل چنین پرونده‌ای، منتقد تکوینی باید به کوچک‌ترین جزئیات مربوط به مراحل پیشامتن اثر توجه کند. او از زمان خیزش مولف و تصمیم وی برای نگارش اثر تا زمان چاپ آن، مراحل، حوادث و کلیه جریان‌های فکری نویسنده را پی خواهد گرفت. سفرها، یادداشت‌ها، طرح‌های کلی و جزئی و حتی سناریوهای طرح‌ریزی شده توسط مولف، می‌توانند موضوعات خوبی برای پرونده تکوین باشند*.


* کتاب نقد تکوینی در هنر و ادبیات/ بهمن نامور مطلق و الله شکر اسداللهی تجرق



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۴
طاهره مشایخ
سه شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ب.ظ

مواد خام برای نوشتن


"ماریو بارگاس یوسا" معتقد است بسیاری از نویسندگان از راه تجربه شخصی‌شان می‌نویسند. یعنی آنچه به صورت تجربه مهمی برایشان درمی‌آید؛ مثل چیزهایی که برایشان اتفاق میفتد، کسانی که میبینند، یا چیزهایی که می‌خوانند.

او در کتاب "واقعیت نویسنده"(ص67) می‌نویسد:


    تجربه‌ی شخصی می‌تواند برای نوشتن مواد خام فراهم آورد.

   از همان هفته‌های اول می‌دانستم که روزی رمانی براساس آن تجربه‌ها خواهم نوشت. بی‌درنگ پی بردم که این جور تجربه همان است که برای نوشتن رمان ماجرایی خودم به آن نیاز دارم. و همین کار را هم کردم. اما برایم غیرممکن بود که وقتی آن تجربه را از سر می‌گذرانم یا بلافاصله پس از آن بنویسم. این نکته چیزی بود که از این رمان اول آموختم- اینکه به تجربه شخصی نیاز دارم تا ابداع کنم، تخیلم را به کار بیندازم، داستان بیافرینم؛ اما در عین حال باید قدری از آن فاصله بگیرم، دورنمایی از این تجربه داشته باشم تا به قدر کفایت احساس آزادی کنم و دستکاریش کنم و به داستان تبدیلش کنم. اگر تجربه خیلی نزدیک باشد، چیزی مانعم می‌شود. هرگز نتوانسته‌ام داستان اتفاقی را که تازه برایم رخ داده بنویسم. اگر نزدیکی یک واقعیت واقعی، واقعیت زنده، تاثیر قانع کننده‌ای بر تخیلم بگذارد، نیاز به فاصله دارم، فاصله زمانی و مکانی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۳
طاهره مشایخ