جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ق.ظ
نوشتن عالمی دارد...
نوشتن حال و حوصله میخواهد، یک روز حال نوشتن داریم و واژهها همینطور لبریز میشوند و روزی هم جان آدم بالا میآید تا فقط یک واژه روی کاغذ یا صفحه مانیتور پیاده شود.
القصه، پنجشنبه 26 آذر بخش مهمی از مارجان را نوشتم. چنان نوشتم که دست و گردنم از پا افتاد. تکههای احساسی و مادرانه خاصی بود. تمام وجودم درگیر بود. نوشتن و پیاده کردن احساسات مارجان و تبدیلشان به واژههای مکتوب ذهنم را خیلی خسته کرده بود. واژهها روان شده بودند و خط به خط ردیف میشدند. اشک و واژه با هم سرازیر میشد. من داشتم تمام میشدم.
کلیدواژههای این قسمت: مارجان، خدیجه، حلالیت، تاوان
۹۴/۰۹/۲۷